ایمان ایمانی نیا

سلام دوستان توی این صفحه قرار هست که کمی در مورد خودم صحبت کنم  و بیشتر با من آشنا بشید؛ یه صفحه دلی که جریان زندگی خودم رو می نویسم.

ایمان ایمانی نیا متولد 21 مهر ماه 1376 توی یه روستای کوچیک به اسم رودایُک از استان کهگیلویه و بویراحمد( این اسم سخته و میدونم که خیلی هاتون ازش رد میشید یا اشتباه میخونیدش ) چشم به جهان گشودم احتمالا الان دارید با خودتون میگید که در خانواده ای مذهبی!!!

نه عزیز من از این خبرها نبود و خانواده ما خیلی مذهبی نبود، یه خانواده معمولی روستایی که به دور از امکانات رفاهی  داشت زندگیش رو می کرد. و کار خاصی به مسائل مذهبی هم نداشت.

توی این روستای کوچیک من تا کلاس پنجم ابتدایی  توی مدرسه شهید بهشتی رودایک درس خوندم  و خداروشکر به لطف یزدان و خانواده  همیشه شاگرد اول بودم. کلا درسم خوب بود و تو مقطع ابتدایی چون توی خونه مامانم و داداش بزرگم کمکم می کردن  همیشه جایزه ها رو می آوردم خونه و چندبار توی مسابقات علمی منطقه اول شدم.

اما بعد از اینکه ابتدایی تموم شد!!! اگر اشتباه نکنم 12 سالم بود (من نیمه دوم سال بودم و 7 ساله رفتم مدرسه دیگه خودتون حساب کنید) که برای درس خوندن یا به قولا ادامه تحصیل به شهر دهدشت رفتم. دهدشت نزدیک ترین شهر به ما بود که خوابگاه داشت و من میتونستم توی اون خوابگاه مقطع راهنمایی رو بگذرونم.

روستای نزدیک مون  به اسم اسفندان  مدرسه راهنمایی داشت اما دیگه مثل اینکه صلاح نبود توی اون روستا برم درس بخونم  برای همین خانواده تصمیم گرفتن من رو به دهدشت بفرستندو توی اون سن از خانواده دور شدم.

مدرسه شهید رجایی دهدشت جایی بود که من راهنمایی رو گذروندم. از مشخصات اون مدرسه بخوام بگم؛ کلاس های مدرسه طبقه همکف بودن و خوابگاه طبقه بالای کلاس ها بود. اگر خوابگاه رفته باشید می دونید که خاطرات شیرینی رو به وجود میارن و خب برای من هم دقیقا به همین شکل بود.

3 سال اونجا بودم که باز از لحاظ درسی خوب بودم و همیشه بین 3 نفر برتر کلاس بودم…

ادامه دارد…